حالا که میروی کمی آهسته قدم بردار
نترس !!! دل شکسته ام به پای تو نمیرسد
لطفا پشت سرت ، در زندگی را هم ببند ؛ خسته ام …
.
.
و چه زیبا گفت فروغ :
تنها صداست که میماند و امان از صدای او که ابدی شد در گوش من !
.
چمدانت را که می بستی ، مرگ ایستاده بود و نفس هایم را می شمرد …
.
.
خدایا غم خوردم به مقدار کافی… ممنون… میل ندارم دیگر…
میشود یک استکان مـرگ برایم بریزی ؟
.
.
.
دلم تو را ، فقط و فقط تو را از میان این همه ضمیر میخواهد ، همین
و باز هم تو نیستی حالا که باید باشی و این یعنی ته بدبختی من !
.
دردنوشته و دل نوشته ها ، نام مستعار تمام زخمهای من است !
.
.
در وصف حالم همین سه کلمه کافیست : لبخندم درد میکند !
.
او رفت ، همین …
قصه ام کوتاه بود ، به سر رسید !
کلاغ جان تو هم برو ، شاید جایی دیگر قصه ای زیبا منتظرت باشد !
.
.
آرام بگیر دلم ، او بدون تو آرام است !
.
یکشنبه است اما حال و هوای جمعه را دارم
چند شنبه فرقی ندارد ، اگر نباشی هفته ام را خاکستری کرده ای
چه غریب و دلگیر است که تمام روزهایت را جمعه می یابی !
.
محال است کسی مرا ببیند و سراغی از تو نگیرد ، بس که چشمهایم لبریز از تو هستند !
.
یکی ازم پرسید منبع نوشته هات کجاس ؟
فکر میکنی گفتم اس ام اس خور ؟!؟!؟ نه …
گفتم زیاد دور نیس ، یک وجبی بغضم !
.
.
بعضی درد دلها گوش نمی خواهد ، گوشه ی آغوش می خواهد !
.
زندانــــی شده ام حتی اگر مانند تــــو لبخند به لبانم چسبیده باشد
کمی عمیق تر فراموش کن تلخی ها را
مــــردان! قوی تــــرین موجودات ضعیف دنیا هستند…
.
.
دیگر حالی نمی ماند وقتی گذشته ات با آینده تبانی کرده باشد…
.
.
بـانـــو… بغـض ها را گاهـى باید قـورت داد ، عاشقانـه ها را از پنجـره تـُف کـرد و درهـا را به روىِ همـه بست…
باور کــن گاهـى هیــچکــس ارزشِ دچار شـدن را نـدارد…
.
.
صفحه های تقویم مرا یاد گذر زمان می اندازند!
نمیدانم، پس کی زندگی شروع می شود ؟